افشین هاشمی، کارگردان «پسران دریا»، این فیلم را برآمده از تعلقات خاطر و توجهش به وطن میداند و تاکید میکند وقتی چنین قصهای جلوی دوربین میرود، مگر میشود ایران را بدون زن تصور کرد.
پریسا ساسانی: شمال و جنوب ایران همواره از جمله مناطق مهم اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بوده است و علاوه بر رخدادهای تاریخی و فرهنگی در این دو منطقه کشور، تنوع اقوام هم از ویژگیهای این دو منطقه از کشور است. در طول تاریخ معاصر همواره حوداث مهم تاریخی در شمال و جنوب ایران رخ داده است.
گروهِ ساختِ «پسران دریا» داستان دو پسر در دو منطقه شمال و جنوب کشور را روایت میکنند. داستانهایی که یک محور دارد: طلب مهر مادری. افشین هاشمی در این فیلم با بهرهگیری از نماد عشق به وطن؛ ایراندوستی، عشق ورزیدن به زندگی و سلامت در روابط انسانی را مطرح کرده است. فیلم در دو بخش و یا به قول روایت متن موجود در تصاویر، در دو تِکه نوشته شده است. در تِکه اول روایت پسر شمالی با اسکندر نشان داده میشود و در تِکه دوم داستان پسر جنوبی با یُمنا روایت شده است.
افشین هاشمی، نویسنده و کارگردان، مونا فرجاد بازیگر و بهروز نشان تهیهکننده «پسران دریا» با حضور در کافه خبرِ خبرگزاری خبرآنلاین درباره این فیلم و کم و کیف و شرایط تولید آن صحبت کردند. بخشی از آنچه را در این نشست گفته شد، میخوانید:
درباره «پسران دریا» نقدهای خوبی دریافت شد که البته بخش مهمی از این نقدهای خوب به دلیل شرح استفاده درست از نماد در بیان تاریخ این دو منطقه و روابط محبتآمیز آدمهای قصه این فیلم بوده است که این روابط انسانی موجود در فیلم با تقدیم «پسران دریا» به مردم حادثه دیده آبادان در اکران ویژه این فیلم بیش از پیش نمایان شد. خانم فرجاد فکر میکنید اشارههای نمادین به تاریخ شمال و جنوب کشور از کجا نشات گرفته است؟
مونا فرجاد: با توجه به شناخت خوبی که از افشین هاشمی دارم، به نظرم او نویسنده و کارگردانی است که تاریخ را خیلی خوب میشناسد و به سینما و ادبیات اشراف دارد. همانطور که هنرمندانی نظیر ناصر تقوایی، بهرام بیضایی و بیژن مفید را خیلی خوب میشناسد. بزرگانی که در ادبیات، سینما و فرهنگ این سرزمین ریشه دواندهاند و نمیتوان آنها را فراموش کرد. یا اصغر فرهادی که در میان نسل امروز محبوب و دوست داشتنی است و نمیتوان از او یاد نکرد.
خانم فرجاد به عنوان بازیگر در بخش دوم فیلم فکر میکنید چرا داستان پسربچهها در شمال و جنوب ایران روایت شد؟
فرجاد: این دو خطه از سرزمینمان همیشه دست خوش حوادث گوناگون بوده است و میتوان ساعتها درباره آن حرف زد. ببینید وقتی به عنوان گردشگر به شمال یا جنوب سفر میکنیم، همیشه قسمتهای تفریحی مورد توجه قرار میگیرد و کمتر مناطق و زندگیِ بومی دیده میشود. در صورتی که جنوب قلب ایران است و منطقهای نفتخیز که از سرمایههای ملی ما به شمار میآید و یا در شمال به دلیل شرایط آب و هوایی، محصولات متنوع کشاورزی با رنگ و طعم متنوع به بار مینشیند و همه کشور از محصولات آن تغذیه میکنند. برنج شمال، برنج جنوب، مرکبات شمال، مرکبات جنوب، ماهی شمال، ماهی جنوب و غیره. به همین دلیل اگر بگوییم این دو نقطه از سرزمین، شاهراههای وطن هستند، بیراه نگفتهایم. حتی از لحاظ فرهنگی و تاریخی این دو منطقه مهم هستند. ناحیه مورد تصرف پرتغالیها که همچنان به دره پرتغالیها معروف است و یا تعرض روسها در شمال و مبارزه مردان نهضت جنگل که همگی تاریخساز شد. بنابراین همیشه این دو جغرافیا دستخوش حوادث بودند؛ اما در کوران این حوادث یک ویژگی مهم داشتهاند و آن حفظ داشتههای فرهنگیِ خودشان است. این شیوه نگاه به حفظ میراث معنوی ریشه در اصالت زندگی مردم بومی دارد.
کم و کیف حفظ داشتهها و اصالتی که از آن یاد میکنید در فیلم «پسران دریا» به واسطه نگاه زنانه بیان میشود.
فرجاد: توجه به این نکته بازهم به نگاه افشین هاشمی به عنوان نویسنده برمیگردد. زیرا با شناخت از کارها و تجربه همکاری که با او دارم؛ میدانم که زنان در آثارش نقش مهمی داشتهاند و هیچگاه ابزار و وسیله برای قهرمان ساختن مردها نبودهاند. زن به ذات خود دارای هویت است و پیش برنده داستان. در فیلم «پسران دریا» هم زن نقش پیش برنده دارد و زن و یا مادر به داستان پسربچهها هویت داده است.
به عنوان بازیگر در بخش جنوب، با توجه به فضای بومی این منطقه، صحبت از زنان و مردانی است که در ادوار مختلف تاریخی به پای ایران ماندند و بیشترین خدمت و بیشترین هزینههای مالی، معنوی و انسانی را دادهاند. با این پیشینه تاریخی به فیلم «پسران دریا» برگردیم. فیلمی که خاستگاه زن و مادر و طلب کردن عشق از زن مطرح است و اساسا از نکاتی است که به صورت نمادین مورد استفاده قرار گرفته است. به عنوان مثال در فیلم «پسران دریا» شخصیت یُمنا هم مادرانگی برای دختر خواهر خود میکند و هم زنی است که پسربچه فیلم دوست دارد او مادرش باشد و از طرفی خود زن که نسبت به پزشک محله احساس خوشآیندی دارد. از نگاه شما بازی کردن شخصیت یُمنا با این سه محور در بیان زنانگی، چگونه است؟
فرجاد: زمانی که افشین هاشمی این نقش را مینوشت قرار بر این بود که زن ناشنوا باشد و توانایی صحبت کردن نداشته باشد و قرار بود رابطه او با جامعه اطراف خود را با ناتوانی در شنیدن و صحبت کردن به تصویر بکشد. اما بعد ایدهاش عوض شد که یُمنا باید کم دیالوگ باشد تا مخاطب بدون کلام حس او را بفهمد.
و شما چطور کنار آمدید؟
فرجاد: ببینید برای من به عنوان بازیگر کار کردن در سکوت سختتر است. چون وقتی بازیگر برای بازی در نقش حرف بزند خیلی راحتتر میتواند حس و پیام را منتقل کند. ولی وقتی قرار است حرفها در دل نهان بماند و احساس بدونِ کلام منتقل شود، قضیه تا اندازهای فرق میکند و نقشی که افشین در نظر داشت یک کاراکتر کم دیالوگ بود.
آقای نشان اولین تجربه تهیه کنندگی در یک فیلم بلند داستانی خیلی خوب و در کنار یک حرفهای رقم خورد. درباره تولید این فیلم توضیح دهید.
بهروز نشان: قبل از فیلم «پسران دریا»، مستند سینمایی «کیارستمی و عصای گمشده» را کار کرده بودم. با استناد به آن فیلم و صحبتهایی که کیارستمی در کارگاهها داشت، به نظرم تعریف جدیدی از سینما ارائه داد که این تعریف برای من بسیار جذاب بود و خیلی دوست داشتم بدانم آیا به شیوهای که کیارستمی میگوید و با توجه به شرایط فعلی سینما که هم روحیه آدمها و هم اوضاع اقتصادی مشکلاتی را به وجود آورده، کارکرد دارد یا خیر.
فرجاد: زنان در آثار افشین هاشمی، نقش مهمی دارند و هیچگاه ابزار و وسیله برای قهرمان ساختن مردها نبودهاند. در فیلم «پسران دریا» هم زن، نقش پیش برنده دارد و به داستان هویت داده است
وقتی با پیشنهاد فیلمنامه «پسران دریا» از طرفِ افشین هاشمی روبهرو شدم، دیدم دقیقا مانند همان مدلی فیلم میسازد که کیارستمی میگفت. در اوج کرونا دست از دغدغه فیلمسازی خود برنداشت و به اتفاقِ تیم خوب، تولید را به انجام رساندیم. در این مسیر مواردی را از تولید حذف کردیم که به فیلم صدمه نرساند و خیلی سبک تولید انجام شد. بنابراین «پسران دریا» تجربه خوبی برای من بود و خیلی خوشحالم که دیگران هم فیلم را دوست داشتند. این فیلم سه جایزه از جشنواره فیلم کودک و نوجوان گرفت و از تولیدات موفق فارابی است که توانست در جشنوارههای مختلف عرض اندام کند.
جدا از حضور در جشنوارههای ملی و بینالمللی، به نظر میرسد به دلیل شرایط اقتصادی، مردم ترجیح میدهند که سینما نروند و شرایط فعلی به قدری سخت شده که طبق آمار حتی در روزهای نیمبها هم از سینما استقبال نمیشود. حال سوال این است که استقبال مخاطب در اکران این فیلم چطور بود؟
نشان: همانطور که اشاره کردید مقوله اکران به خصوص در شرایط فعلی خیلی متفاوت است. به عبارت دیگر و بر اساس تجربه هر زمان که حال مردم خوب بوده، آنها به سینما رفتهاند و فیلم دیدند و هر زمان که شرایط نامساعد بوده خیر. و خب موقعیت اکران این فیلم خوب نبود. چون علاوه بر شرایط اقتصادی ماجرای دلخراش فرو ریختن ساختمان متروپل در آبادان اتفاق افتاد که برای مردم تحمل این داغ سنگین و سخت بود و نمیتوانستیم انتظاری هم داشته باشیم. اما نکته مهمتر این است که برنامهریزی برای اکران فیلمها بسیار ضعیف است. به من به عنوان تهیهکننده تنها دو روز قبل از اکران اعلام شد که فیلم در نوبت اکران قرار گرفته و خوب در این شرایط باید از ابزار تبلیغات استفاده کرد.
تبلیغات نیاز به ابزار دارد. آیا در مدت زمان دو روز توانستید کار تبلیغات را آغاز کنید؟
نشان: با کدام ابزار میتوانستیم؟ فضای مجازی؟ رسانه؟ تیزرهای تلویزیونی؟ واقعا کدام ابزار میتواند راهگشا باشد؟ تکلیف فضا مجازی که مشخص است بههرحال تبلیغات در حال انجام است. درباره رسانهها با توجه به بازتابهایی که گرفتیم اهالی رسانه فیلم را دوست دارند؛ اما مهمترین ابزار تبلیغاتی ما پخش تیزر تلویزیونی است که این امکان برای فیلم ما وجود نداشت یعنی هزینهها به قدری بالا بود که توان پرداخت نداشتیم. از سوی دیگر ترافیک اکران فیلمها بسیار بالا است و از طرفی هم باید هم به صاحبان فیلمها حق داد و هم به سینماداران که با توجه به شرایط کرونا دو سالِ سخت را گذراندند و حالا مجبورند برای جبران خسارات سراغ فیلمهای به اصطلاح گیشه بروند و خب حق هم دارند.
نشان: ما مدام حرفهای خوب از سینمای محترم کودک و نوجوان میزنیم اما این احترام به واقع کجای چرخه اکران قرار دارد؟ به عبارت بهتر در شرایط فعلی، این احترام کجا باید به کار میآید؟
اما واقعا سهم سینمای کودک و نوجوان که مدام از آن هم دَم میزنیم کجاست؟ ما مدام حرفهای خوب از سینمای محترم کودک و نوجوان میزنیم اما این احترام به واقع کجای چرخه اکران قرار دارد؟ به عبارت بهتر در شرایط فعلی، این احترام کجا باید به کار میآید؟ ببینید سینمای کودک و نوجوان آنقدر برای نظام سینمایی کشور مهم است که در میان تولیدات حمایتی در بنیاد سینمای فارابی جایگاهی ویژه دارد و برای آن جشنواره تعریف شده است. اما سوال این است با توجه به اهمیت سینمای کودک و نوجوان آیا چرخه حمایتی با ساخته شدن فیلمهایی برای کودک و نوجوان تمام میشود؟ آیا نیاز به حمایت در اکران ندارد؟ چرا پخشکننده حرفهای برای اکران فیلمهایی از این دست نداریم؟ چرا سینما فرهنگ که باید سرگروه فیلمهای کودک و نوجوان باشد، حتی یک سانس از فیلم «پسران دریا» را اکران نکرد؟ چرا سازمانها و نهادهای مختلف مثل آموزش و پرورش و یا سازمان ورزش و جوانان پای کار نیامدند؟ اینها سوالاتی است که اگر به آنها پاسخ درست داده شود و طرحهای عملیاتی برای آنها ریخته شود به قطع اوضاع کل سینمای کودک و نوجوان بهتر خواهد شد. اما در تولید این فیلم همه ما میدانستیم که ممکن است این فیلم شرایط خوبی در اکران نداشته باشد، ولی خوشحال بودیم که کاری فرهنگی انجام میدهیم. واقعیت این است که یک بخشی از کار بحث اقتصادی و بخش دیگر معنوی است و برای من هیچ حسی بهتر از این نیست که وقتی کاری انجام میشود گروه احساس رضایت کند و خوشبختانه ما این رضایت را داشتیم.
«پسران دریا» نگاه تحسین برانگیز منتقدان را به همراه داشت.
نشان: بله به نظرم این نگاه تحسینبرانگیز برای هر دو فیلمی که تولید کردهام افتاد هم در «پسران دریا» و هم در مستند «کیارستمی و عصای گمشده». این دو فیلم هم در بخش تولید و هم در حوزه محتوا فیلمهای خوبی بودند و در حوزه تهیهکنندگی باید بگویم که تولید این فیلم درس بزرگی به من داد و یاد گرفتم که بدانم اقتصاد فیلم موضوع مهمی است اما همهچیز نیست و همانطور که قبلا اشاره کردم این نوع نگاه درسهای بزرگی است که کیارستمی به سینما داده است.
فیلمنامه خیلی هوشمندانه نوشته شده بود. هوشمندانه از این جهت که داستان در دو نقطه مهم و استراتژیک شمال و جنوب کشور میگذشت. آقای هاشمی چرا این دو بخش از سرزمینمان را برای روایت داستان انتخاب کرده بودید؟
افشین هاشمی: پیش از اینکه درباره چرایی این انتخاب صحبت کنم، باید به ریشه پیدایش «پسران دریا» اشاره کنم. کل ماجرا از یک فیلم کوتاه شروع شد. فیلم کوتاهی که حسین جامی برای بازی به من پیشنهاد داد: قصه پهلوانی در شمال کشور بود که خودش نمیتوانست کشتی بگیرد و در ادامه پسربچه یتیمی را تعلیم میدهد و بعد، شرطبندی روی پسربچه آغاز میشود اما پسر او را رها میکند ولی بعد از دو سال برمیگردد و پهلوانِ پیر و خسته به پسر نگاه میکند. همان زمان فکر کردم که بُنمایه این فیلم کوتاه را میشود بسط داد و پیشنهادم به حسین جامی این بود که رابطه کشتیگیر و پسر را بهگونه دیگری ببینیم. کودکانی که پدر و مادری را از دست دادهاند و دنبال جایگزینِ پدر و مادرشان هستند و بعد این را به دو سوی ایران بسط دهیم و در این صورت به مفهومی برای دو سر یک سرزمین و در نتیجه کل سرزمین برسیم. و بهاینترتیب به جستجوی عاطفه در یک سرزمین اشاره داشتهایم. در تِکه اول پسری مردی را جایگزین پدر میکند و در تِکه دوم پسری زنی را جایگزین مادر میکند. البته درستتر این بود که در اولی دختری مردی را جایگزین پدر میکرد و در بخش دوم پسری زنی را جایگزین مادر میکرد ولی میدانستم همراهیِ یک دختر (حتی کمسنوسال) با یک مرد از لحاظِ سانسور و مسائل شرعی و غیرشرعی و غیره فیلم را دچار مشکل میکرد و درنتیجه مجبور به حذفِ این عاطفه شدیم و هر دو بخش پسر شدند.
چطور است که فیلم دو اپیزود است؟!
هاشمی: لوکیشنهای بخش شمال را آقای جامی پیدا کرده بودند. اما وقتی که به این جمع بندی رسیدیم که یک فیلم بلند بسازیم، به این ایده اولیه رسیدیم که سه روایت در شمال، مرکز و جنوب را با نگاه سه کارگردان بسازیم. در شمال که شروع به کار کردیم من حین فیلمبرداری بازنویسی فیلمنامه هم میکردم. ولی پای میز مونتاژ دیدم نیازی به بخش مرکز نیست و اتفاقا همین دو اپیزود بودن در شمال و جنوب یک خرق عادت است. ما طبق عادت مالوف فکر کرده بودیم سه اپیزود شمال، مرکز و جنوب! ولی حذفش بهتر بود. نکته دومی که حذف شد، طبق یک عادت آشنا باید یک ارتباطی بین دو اپیزود ببینیم و من باز گفتم لازم نیست.
چرا ارتباط بین دو اپیزود را لازم و ضروری ندانستید؟
هاشمی: زیرا کاراکترهای فیلم «پسران دریا» ارتباط تماتیک با یکدیگر دارند و در بُنمایه از یک چیز حرف میزنند. در واقع مثل یک شعر در دو لهجه است. بنابراین چرا باید حتما عیان کنیم که این ارتباط وجود دارد. ضمن اینکه دو تِکه بودن و تاکید ما در فیلم که در نوشته میبینیم تِکه اول، تِکه دوم، از یک تنه هستند و در نهایت یک مفهوم را به تماشاگر منتقل میکند.
فیلم دو کارگردان دارد و عنوانبندیِ فیلم علاوه بر نامِ کارگردانها آمده فیلمی از افشین هاشمی.
هاشمی: برای من عزیزترین جای جهان، ایران است. هیچ وقت نمیتوانم تصور کنم جایی باشم که صدای تار لطفی را نشنوم، یا فکر کنم شجریان جای خیلی دوری است
در ادامه مقدمه شکلگیری که گفتم، چون آقای جامی خودشان فیلمبرداری میکردند، کارهای جلوی دوربین مثل کار با بازیگر، دیالوگها و بازنویسی فیلمنامه را به من سپردند. در بازنویسی طبیعتاً عاطفه و مفاهیمِ موردِ نظرِ من به قصه وارد شد. قصه دوم را هم که کامل نوشتم، نظرِ جامی این بود که عملاً یک عاطفه و احساس در فیلم جاری است و شاید بهتر باشد یک نام در تیتراژ بیاید. برای همین نوشتیم فیلمی از افشین هاشمی. ولی به گمانم اخلاق حکم میکرد که نامِ کارگردانها جدا هم بیاید. بهروز نشان بعد از پایانِ تکّه اول اضافه شد چرا که جامی هم کارهای دیگری داشت و تهیه و ادامه کار را به او سپرد.
در صحبتهای خود اشاره کردید که فیلم در دو پاره از یک تنه ساخته شده است. در واقع اینگونه استنباط میشود که آن تنه سرزمین ما است و آن دوپاره هم فرزندان ایران هستند. بنابراین استفاده از نماد کاملا مشهود است اساسا تا چه اندازه به وطن و البته محوریت زن و سرزمین در فیلم اهمیت میدهید؟
هاشمی: توجه به وطن برای من تنها در این فیلم نیست. در نمایشنامههای «شیرهای خان باباسلطنه» یا کمدیِ «هتل ایران» که اصلا یکی از شخصیتهایش «مامی» است، «چنانت دوست میدارم» که درباره جنگ ایران و عراق است، «پرواز به تاریکی» که در روزهای تلخ از حوادث مام وطن نوشته شده. برای من عزیزترین جای جهان ایران است. هیچ وقت نمیتوانم تصور کنم جایی باشم که صدای تار لطفی را نشنوم، یا فکر کنم شجریان جای خیلی دوری است؛ احساسِ آرامش میکنم وقتی میدانم کنارم آرمیدهاند. هر زمان که اتفاقی برای ایران و هموطنان ما میافتد مثل حادثه فرو ریختن متروپل در آبادان، خروج قطار مسافربری از ریل، یا همین گرانیهای افسار گسیخته، من عمیقا ناراحت و ناامید میشوم و بارقههای امید در فیلم «پسران دریا» یا دیگر کارهایم، جنگ با ناامیدیهای خودم به عنوان یک ایرانی است. بنابراین درست میگویید توجه به مام وطن برای من اهمیت دارد. ولی مام وطن یک تعریف خارج از اراده بشری نیست و زاییده مهربانی است؛ گاه همین مهربانیهای ساده به یکدیگر. که در شرایط فعلی به آن نیاز مبرم داریم؛ یا به عبارتی تنها چیزی است که بینِ همدیگر اختیارش دستِ خودمان است. بله برای من مهمترین جای جهان، ایران است.
به نظر میرسد دغدغه وطن دوستی و احترام به آن با فیلم «پسران دریا» برای کودکان و نوجوانان مشهود است. وجهه تمایز این فیلم با سایر آثار نمایشی شما شاید همین جنس از مخاطب باشد.
هاشمی: بله درست میگویید. در ساخت «پسران دریا»، به دلیل تعلقات خاطر و نگاهم به وطن، طبیعی بود که همین حرف را برای مخاطب کودک و نوجوان بزنم. فیلممان با خانم طائرپور به نامِ «خاله قورباغه» که یک فیلم کودکانه و عروسکی هم همین مفاهیم را داشت. در آن فیلم قصه مادربزرگی روایت میشد که میخواهد فرزندان خود را از سرتاسر جهان جمع کند و گنجی که از خانهاش رفته را برگرداند.
و نکته دیگر اینکه نمیتوان محوریت زن را در کارهای شما نادیده گرفت.
هاشمی: وقتی که وارد قصه نگاه به وطن میشویم زن عنصر جدانشدنی آن است. مگر میشود ایران را بدون زن تصور کرد؟ زن بخشی از وجود هریک از ما انسانها است. بنابراین حتی اگر بخواهند هم نمیتوان زن را حذف کرد.
خانم فرجاد با توجه به این موضوع که پیش از این با افشین هاشمی کار کرده بودید، تجربه شخصی خود از حضور در فیلم «پسران دریا» چطور بود؟
فرجاد: به واسطه تجربه کاری که با هم داشتهایم از همکاری با او همیشه لذت بردم . به نظر من آقای هاشمی بازیگر و کارگردان بسیار خوبی است و برای من بسیار مطلوب است که فردی بر کار من نظارت کند که هر دو را خیلی خوب بلد است. من به عنوان یک بازیگر دوست دارم نقشی را بازی کنم که پیش برنده یک اتفاقی است و چه اتفاقی مهمتر از امید و مهربانی.
طراحی صحنه، لباس و گریم به اندازه شما در باورپذیری کاراکتر یک زن جنوبی کمک بسیاری کرد.
فرجاد: آقای هاشمی برای گریم من در این فیلم حتی در حد یک فوم هم اعتقادی نداشت و اصلا گریمور با خود نیاورد! بعد دیدم این تصمیم درست بود به خصوص این که در یک صحنه قرار بود این زن کمی آرایش کند.
آقای هاشمی چرا میخواستید شخصیت یُمنا ناشنوا باشد؟ و چطور شد از این انتخاب منصرف شدید؟
هاشمی: من از ابتدا برای کاراکتر یُمنا را زنی ناشنوا در نظر گرفته بودم و روی این موضوع در نگارش فیلمنامه کار کرده بودم. در مرحله پیش تولید بودم که آقای میرکریمی فیلمنامه «نگهبان شب» را داد تا بخوانم که در آن نسخه کاراکتر زن فیلم ناشنوا بود. گرچه از لطفِ آقای میرکریمی مطمئن بودم ولی ترجیح دادم ایدهام را در فیلم «پسران دریا» عوض کنم تا اینکه بهشان بگویم این ایدهمان مشترک است. جالب اینکه ایشان بعدآً این ایده را در فیلمشان حذف کردند. برای همین زن محلی کم دیالوگ نوشتم که فکر کردم بازیگر باید محلی باشد. صحبتهای لازم را با بازیگر بومی انجام داده بودم و گزینه نهایی انتخاب شده بود اما سه روز مانده به فیلمبرداری اعلام کرد که نمیتواند در ساخت این فیلم ما را همراهی کند و درنتیجه باز با مونا صحبت کردم.
از تهیه کننده جویا شدم که آیا اکران فیلم رضایت دارد یا خیر و همین سوال را از شما هم دارم.
هاشمی: قبل از پاسخ به این سوال باید از بنیاد سینمای فارابی برای توجه به تولید آثاری از این دست تشکر کنم. وجود بهروز نشان در آغاز فعالیت حرفهای خود یاری رساند تا تولید این فیلم به انجام برسد. پس از تمام شدن فیلم کمک بنیاد سینمایی فارابی و مشارکت در فیلم باعث شد که غیر از تیم سه نفره خودمان هیچ بدهکاری مالی باقی نماند. البته ناگفته نماند که ما نمیتوانیم توقع داشته باشیم که سینمادار و تهیهکننده به بازگشت سرمایه فکر نکند. نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که فیلم کمدی ساخته نشود و به نظرم هر کسی باید کار خودش را انجام دهد. اما این انتظار و توقع را داریم که از فیلمهایی که ارزش فرهنگی دارند حمایت شود و بخش حاکمیت که به ارزش فرهنگی آثاری از این دست واقف است، موظف به حمایت از این دسته آثار در راستای فرستادن مخاطبان به سینما است. مثل آموزش و پرورش، سازمان ورزش و جوانان و غیره. در واقع کاری را که برای فیلمهای ایدئولوژیک خود میکنند، برای همه آثار تولید شده در سینمای ایران انجام دهند. چراکه ایمان و انسانیت فراتر از منافع سیاسی لحظه است. اشتباه نکنید! ما به دنبال یارانه نیستیم. ما به دنبال دیده شدن فیلم و انتقالِ مفاهیم ارزشمند به نسل دیگر هستیم! به نظر من این دیده شدن نیاز اساسی برای ادامه حیاتِ صنعت سینما است.