شنبه, ۳ آذر , ۱۴۰۳ |  
RSS   email   instagram   telegram

« میان هنر و دیکتاتوری رابطه وثیقی وجود دارد و از همین دریچه می‌توان با این تعریف فاشیسم که برخی از متفکران مانند والتر بنیامین ارائه کرده‌اند و آن را «هنری‌کردن سیاست» دانسته‌اند، هم‌رأی شد.»

فرزاد نعمتی، خبرنگار گروه فرهنگ در روزنامه هم میهن نوشت: چارلی‌ چاپلین در سال ۱۹۳۷ ساخت فیلم «دیکتاتور بزرگ» را شروع کرد و فیلمبرداری این اثر در مجموع، ۵۳۹ روز طول کشید. در این فیلم چاپلین به‌طرزی آشکار، شخصیت هیتلر و موسولینی را مدنظر قرار داده و با تغییر هوشمندانه و گویای نام‌های افراد و اماکن، نگرانی خود را از قدرت‌گرفتن آنها نشان می‌دهد. نکته مهم در طرح اولیه چاپلین برای ساخت این فیلم این است که در آن زمان نه‌تنها بسیاری از مردم جهان بلکه حتی برخی از سیاستمداران اروپایی نیز خطر چندانی از جانب هیتلر احساس نمی‌کردند و بر این گمان باطل بودند که او تنها فردی خودشیفته است که می‌خواهد با برخی تحرکات سیاسی، نظر توده‌های تحقیرشده آلمانی در جریان جنگ جهانی اول و صلح ورسای و مردمان مستأصل از بی‌ثباتی‌های موجود در جمهوری وایمار را به خود جلب کند. بر همین اساس بود که بریتانیا و شوروی در مقاطع مختلف با هیتلر قراردادهای صلح بستند زیرا در مخیله دولتمردان روسی و انگلیسی نمی‌گنجید که زیاده‌خواهی‌های هیتلر به چیزی فراتر از الحاق بخش‌هایی از مناطق حائل میان فرانسه و آلمان (راین لند) یا اتریش و چکسلواکی، منجر شود. آنچه آنها در ناصیه هیتلر نمی‌دیدند و هنرمندی چون چاپلین نشانه‌های آن را در «دیکتاتور بزرگ» دید، عطش سیری‌ناپذیر دیکتاتورها به کسب و حفظ و بسط قدرت همه‌جانبه خویش است و این مهم در عالم واقع فقط آن‌گاه برای اروپائیان خطر هیتلر را پررنگ کرد که آلمان نازی در سپتامبر ۱۹۳۹ به لهستان نیز حمله کرد و به این ترتیب، آتش جنگی جهانی و خانمان‌برانداز برافروخته شد که چهره دنیا را به کلی دگرگون کرد.

با این همه، در همان زمان نیز در آمریکا هیتلر طرفدارانی داشت و بسیاری از مردم و حتی برخی از روشنفکران آمریکایی معتقد بودند که دولت آمریکا نباید در جنگ میان آلمان و دیگر کشورهای اروپایی دخالت کند. در همین زمینه نگاهی به کتاب «مکتب دیکتاتورها» نوشته اینیاتسیو سیلونه، نویسنده مشهور ایتالیایی گویای نکات درخور توجهی است؛ اثری که داستان مرکزی آن سفر دو آمریکایی به اروپا برای آموختن فنون و شگردهای دیکتاتوری و ایجاد نظامی استبدادی براساس این آموزه‌ها در آمریکا است. از این منظر، آن اتفاقی که چشم آمریکایی‌ها را نیز به خطرات عالم‌گستر جنگ و پیامدهای وخیم حضور دیکتاتورهایی چون هیتلر روشن کرد و به آنها فهماند که خطر هیتلر و هم‌پیمانان ایتالیایی و ژاپنی او خطیرتر از آن است که در وهله نخست گمان می‌بردند، حمله ژاپن به بندر پرل هاربر در دسامبر ۱۹۴۱ بود و تازه آن موقع اهمیت بینش چاپلین درک شد.

«دیکتاتور بزرگ» نخستین اثر کاملاً ناطق چاپلین بود و از این نظر که هیتلر را دستمایه ساخت فیلمی سینمایی کرده بود، در تاریخ سینما یکه‌تاز است. نمایش این فیلم البته در ایتالیا و آلمان و کلیه کشورهای اشغال‌شده به دست آنها ممنوع شد، اما هیتلر خود، فیلم را به تماشا نشست و حتی گفته می‌شود آن را خنده‌دار یافته است. شباهتی که چهره واقعی چاپلین با سیمای هیتلر داشت و البته سبیل‌های مسواکی، تاثیر فراوانی در تاثیرگذاری این فیلم داشت اما نکته جالب توجه این است که سال‌ها پیش از ساخت «دیکتاتور بزرگ» که هجویه‌ای عریان بر شخصیت مضحک هیتلر است، دیگرانی شباهت‌هایی میان شخصیت «ولگرد کوچولو»ی چاپلین و هیتلر دیده بودند و برای نمونه ویلیام شایرر در کتاب «ظهور و سقوط رایش سوم» از این سخن می‌گوید که از نظر دیگران، هیتلر «سبیلی شبیه چارلی چاپلین داشت و در وین ولگردی به تمام معنا بود.»

آرزوی تسلط کامل بر خود و جهان
تزوتان تودوروف در مقاله‌ای با نام «آوانگارد و توتالیتاریسم» نظر مخاطبان را به وجه اشتراکی میان دیکتاتورها و هنرمندان جلب می‌کند که همانا رادیکالیسم و بنیادگرایی آنهاست. منظور تودوروف این است که در جوهره این دو نوع شخصیت، این استعداد وجود دارد که بی‌اعتنا به واقعیت‌ها و شرایط موجود و سنت‌های پیرامونی، جهانی نو، ساخته شود که در آن نشانی از گذشته وجود ندارد و همه چیز رنگ تازگی و ابداع خلاقانه دارد. مقیاس این ابداع نزد هنرمندان و دیکتاتورها متفاوت است و در یکی به اثر هنری و در دیگری به تمامی ساحات حیات بشری در یک کشور یا منطقه تسری پیدا می‌کند اما با وجود این اختلاف، آنچه در این میان اهمیتی اساسی دارد، التفات به این ایده است که میان هنر و دیکتاتوری رابطه وثیقی وجود دارد و از همین دریچه می‌توان با این تعریف فاشیسم که برخی از متفکران مانند والتر بنیامین ارائه کرده‌اند و آن را «هنری‌کردن سیاست» دانسته‌اند، هم‌رأی شد.

وقتی به ماجرای ساخت «دیکتاتور بزرگ» از این منظر نظری نگریسته شود، آن‌گاه اهمیت کار چاپلین بیش از پیش خود را نمایان می‌سازد زیرا چاپلین نیز در این اثر علاقه و تمایل دیکتاتور به هنر را نشان می‌دهد؛ از نواختن پیانو تا ایستادن در برابر نقاشان و مجسمه‌سازان. فراتر از این می‌دانیم که هیتلر درکی دقیق از اهمیت نمایش و اجرای تبلیغاتی داشت و به‌همین دلیل سخنرانی‌های خود را با وسواس مورد بررسی قرار می‌داد و چونان بازیگری توانا می‌کوشید به انواع ترفندها، مخاطبان را مسحور سخنوری و شور و هیجانی که در تمامی اندامش جریان می‌یافت، کند. در فیلم، سخنرانی‌های دیکتاتور هیچ معنایی ندارد و چاپلین با بازی هنرمندانه خود نشان می‌دهد که در جریان جنبش‌های تمامیت‌خواهانه، کلمات دیگر افاده معنا نمی‌کنند بلکه تنها به ایجاد رابطه‌ای حسی و محرک می‌انجامند که میان دیکتاتور مغرور و توده‌های مدهوش واقع می‌شود و خود موتور محرکه بسط قدرت فرد مستبد در تمامی شریان‌های اجتماعی و بی‌حسی مطلق جامعه در برابر خودکامگی است.

دیکتاتورها در آرزوی تسلط کامل بر جهان هستند اما در کنار این که چاپلین آن را در فصل درخشان بازی با بادکنک کره‌ زمین نمایش می‌دهد، چاپلین در بخش‌هایی که دیکتاتور را در حال انجام برنامه‌های روزانه‌اش نشان می‌دهد پرده از رازی دیگر نیز برمی‌دارد و آن آرزویی است که دیکتاتورها برای تسلط بر «خود» دارند تا به این طریق، انسان تراز نوین را نخست در وجود خود به‌منصه ظهور برسانند و سپس آن را به الگویی برای تقلید توده‌ها درآورند. دیکتاتور فیلم چاپلین مدام از این اتاق به آن اتاق می‌رود تا طبع خود را در معرض انواع آزمون‌ها، از هنر تا عشق، از سیاست تا جنگ قرار دهد و جالب آنکه در همه آنها، مصداق آن سخن بیهقی است: «در همه کارها ناتمامی». دیکتاتور «ناتمام مردی» است که نه‌تنها طاقت دیگران را طاق می‌کند، بلکه خود نیز مدام در محاصره حس بی‌قراری قرار می‌گیرد و هیچ‌گاه به حس رضایت از خود نمی‌رسد. همین امر و آن طبع‌آزمایی‌های شکست‌خورده، دیکتاتور را دچار تناقضی بنیادی می‌کند. او از سویی باید چهره انسانی مسلط و کامل را در برابر دیگران به نمایش بگذارد و از سویی دیگر خود در درون در حال دست‌وپنجه نرم کردن با ضعف‌هایی است که از نارضایتی‌ها و ناتمامی‌های او به‌عنوان انسانی عادی و معمولی مانند سایر مردمان بر می‌خیزد. نتیجه چنین تناقضی ترس و اعتماد‌به‌نفس اندکی است که همزاد شخصیت آنان می‌شود و خود را در زورگویی و خشونت بیرونی بازتاب می‌دهد. باز چاپلین در نمایش این خصیصه نزد دیکتاتور، به‌خصوص آنجا که او با دیکتاتور دیگر که قرار است نشانه‌ای از موسولینی باشد، ملاقات می‌کند، به زیبایی به تصویر کشیده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *