در سال های اخیر بویژه بعد از حاکمیت جامعه ای شبکه ای و شکل گیری فضای مجازی در کنار فضای حقیقی،
شاهد شیوه های متفاوتی از افکار و رفتار در میان افراد جامعه بویژه نوجوانان و جوانان هستیم.
به گزارشهاناخبر ، فرهنگ به معنای شیوه زندگی کردن می باشد و اگر تضاد را دو بعد مخالف و ضد هم توصیف کنیم؛ تضاد فرهنگی یعنی شیوه های زندگی مخالف هم، که این ضدیت و مخالفت نتیجه ای جز ناکامی، تصادم آرا، خشونت و حوادث ناگوار نخواهد داشت که نظم و احساس امنیت که مولفه هر نوع توسعه پایداری می باشد، از بین میرود.
در سال های اخیر بویژه بعد از حاکمیت جامعه ای شبکه ای و شکل گیری فضای مجازی در کنار فضای حقیقی، شاهد شیوه های متفاوتی از افکار و رفتار در میان افراد جامعه بویژه نوجوانان و جوانان هستیم. از شیوه های متفاوت پوشش تا رابطه، از خشونت ها و پرخاشگری های روزافزون تا درونی شدن ارزش های جدیدی که با اندیشه های دینی و سنتی اگر ناسازگار نباشد، موافق هم نیست. این ارزش های جدید، شیوه های زندگی جدیدی را می طلبد که در عرصه خصوصی با شیوه زندگی و ارزشهای افراد مسن تر و عرصه سیاسی با نگاه دینی حاکمیت همخوانی ندارد
در اینجا لازم است که به وضعیت تاریخی که در آن هستیم، اشاره شود، تا جایگاه تاریخی خود را درک نکنیم هیچ تغییری حاصل نمی آید. بعد از حکومت پهلوی و شروع مدرنیته در ایران؛ ما با دوگانه سنت و مدرنیته رو به رو شدیم. دوران مدرنیته در غرب بعد از یونان و روم باستان، قرون وسطی، رنسانس، انقلاب صنعتی، دوران مدرن آغاز شد و اندیشه ی آزادی های فردی و سعادت فردی در زمینه های کاری و عاطفی و خانوادگی تا سیاسی و حاکمیتی از ویژگی های بارز این دنیای مدرن بود. ولی در ایران نه تنها روند غربیِ مدرن شدن، وجود نداشت بلکه فرهنگ سنتی – دینی حاکم و رایج بود و جامعه ایرانی وارد دنیای مدرن شد.
مدرنیته ایرانی که برخی آن را ناقص می دانند در دوران پهلوی اوج گرفت، میزان تحصیلات، امید به زندگی، بهداشت افزایش یافت، صنعتی شدن گسترش پیدا کرد. اندیشه های آزادی خواهانه و فردگرایانه رواج یافت در حالی که طیف وسیعی ارزش های سنتی و دینی نیز در کنار فرهنگ مدرن وجود داشتند که جولان مدرنیته در سطح افکار و شیوه زندگی غربی با ارزش های دینی را موافق نمی دیدند، بهرحال بعد از انقلاب اسلامی تضاد این دو فرهنگ ادامه پیدا کرده است – در سال های اولیه انقلاب به علت همدلی نیروهای سیاسی – دینی و مدرن تضاد فرهنگی کمتر حس می شد- و با وجود آشنایی بیشتر با شیوه زندگی مدرن غربی ارزش های طیف مدرن در میان نوجوانان و جوانان طرفدارانی بیشتری پیدا کرد.
ناکارآمدی دولت در فراهم کردن شرایط اقتصادی و سیاسی برابر(عدالت اقتصادی و سیاسی) و عدم توجه اندیشمندان دینی – سنتی به شیوه های جدید زندگی، درگیر شدن والدین در کسب معاش و کوتاهی آنها در جامعه پذیر صحیح فرزندان، آموزش و پرورش و دانشگاه ناکارآمد، فضای سیاسی نابرابر، ناکافی بودند امکانات رفاهی و خدماتی و بویژه فساد سیاسی و اداری (اخبار اختلاس ها و حاشی های سیاسی ) سبب شد که نوجوان و جوان ایرانی در مقام مقایسه برآیند و زندگی نوجوان و جوان غربی را با خود مقایسه کنند، چرا نوجوان و جوان غربی از ۱۸ سالگی محدودیت های ما را ندارند؟ چرا آنها از نظر کاری و شغلی با محدودیت رو به رو نیستند و همه دنبال دکترای پولی نیستند، چرا آنها سرگرمی دارند؟ چرا آنها امید زندگی بالایی دارند؟ چرا آنها در عرصه های سیاسی با هر گرایش سیاسی و جنسیتی می توانند فعالیت داشته باشند؟ چرا آنها می توانند بهترین ماشین ها را سوار شوند، چرا آنها بهترین سفرها را دارند؟چرا در هر ورزشی قهرمانهای دارند که حمایت می شوند؟ چرا آن ها کارآفرین دارند، بهترین تولیدات صنعتی و ماشینی و الکترونیکی باید از آنجا شروع شود؟ آیا آنها مثل نوجوانان و جوانان شهرما یک خیابان دارند که پنجشنبه ها به آنجا می روند؟ آیا مدارس آنها تبلیغ نمره و کنکور می کنند و سرانجام رتبه های تحصیلی بالای بیکار را تحویل می هند؟ آیا در خانه با والدین سر تمام مسایل جر و بحث می کنند، آیا در خیابان ها برای تخلیه هیجانی خود، چاقو کشی می کنند؟ آیا والدین آنها همیشه درگیر مسایل اقتصادی هستند؟ آیا از بدو کودکی همه نگران قیمت ماشین و قرعه کشی و تورم هستند؟ آیا همیشه نگران رهن منزل و سقفی برای برای زندگی هستند؟ همیشه برای هر کاری باید هزینه ها را حساب کنند؟ طبعا زندگی در این فضا به خشونت می انجامد، درگیری و اسلحه و قمه کشی رواج پیدا می کند یا میزان خودکشی در میان جوانان نا امید یا افرادی که در گفتمان سنتی برای خود جایگاهی قایل نیستند، افزایش می یابد. حقه باز و کلاهبرداری افزایش می یابد. احساس امنیت از بین می رود و نظم عمومی مختل می شود.
در چند سال اخیر این تضاد و شیوه زندگی مدرن و سنتی در خانواده ها و عرصه سیاسی حوادث ناگواری را بدنبال داشته است. قتل های ناموسی، دختر کشی، ازدواج کودکان، مشاجره فرزندان و والدین و بی احترامی به والدین و از سوی دیگر در عرصه مجازی و عرصه عمومی شیوه های متفاوت پوشش، حجاب گریزی، نافرمانی های مدنی از پیامدهای تضاد شیوه های زندگی مدرن و سنتی می باشد.
راهکار کاهش تبعات و حوادث ناگوار این تضاد چه می باشند؟ در وهله اول نقد اندیشه دینی – سنتی و توجه به نیازهای زندگی مدرن و استفاده از مزایای گفتمان مدرن باید توسط روشنفکران در عرصه عمومی و حاکمیتی صورت بگیرد. حاکمیت قانون و شفافیت و جلوگیری از فساد سیستماتیک در معنای واقعی در سطح کلان، عدالت اقتصادی و سیاسی جزء مهم ترین اقدامات هستند. در عرصه عمومی در شهرها باید زمینه های گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان فراهم شود. زمینه اشتغال و کارآفرینی فراهم گردد. در عرصه خانواده بویژه خانواده های سنتی، مدارا و رواداری و توجه به نیازهای روحی و عزت نفس نوجوانان و جوانان در اولویت قرار گیرد. مدارای سیاسی از سوی دولت با نافرمانی های مدنی و برقراری امنیت از عوامل اساسی کاهش تضاد و جلوگیری از بروز خشونت و پرخاشگری در خانواده و عرصه عمومی باشد./ محمد حسینی جامعه شناس و خبرنگار هاناخبر