ترامپ رهبر پرادعایی است که حتی نزدیکترین متحدانش هم او را جدی نمیگیرند.
باشگاه خبرنگاران جوان، – خبر تازهای که سیانان منتشر کرده، ضربه سنگینی به چهره پرادعای دونالد ترامپ وارد کرد:
حمله رژیم صهیونیستی در دوحه، نهتنها حاکمیت قطر را بهعنوان یکی از مهمترین متحدان آمریکا در منطقه نقض کرد،
بلکه مستقیم به اعتبار سیاسی ترامپ حمله برد. ترامپ که سالها خود را مردی قدرتمند،
غیرقابل پیشبینی و توانمند در مهار بحرانهای جهانی معرفی میکرد، حالا در موقعیتی قرار گرفته که حتی نزدیکترین
متحدانش او را جدی نمیگیرند. آنچه در دوحه رخ داد، از نظر بسیاری از تحلیلگران، یک توهین آشکار به ترامپ
و نشانهای روشن از افول جایگاه او در عرصه بینالملل است.
چهرهای که ترامپ ساخت
ترامپ در تمام دوران ریاستجمهوری و حتی بعد از آن، همواره کوشید تصویری از خود بهعنوان یک رهبر مقتدر و هراسبرانگیز به نمایش بگذارد.
او بارها ادعا کرد که توانسته متحدان آمریکا را مطیع خود سازد و دشمنان را در موضع ضعف قرار دهد. او شعار «اول آمریکا»
را با لحنی تهدیدآمیز تکرار میکرد و خود را کسی میدانست که میتواند نظم جهانی را به نفع کشورش بازنویسی کند.
اما پشت این نمایش پرزرقوبرق، واقعیتی تلخ پنهان بود: ترامپ نه تنها نتوانست اقتدار پایدار برای ایالات متحده بهوجود آورد،
بلکه کاری کرد که واشنگتن بیش از هر زمان دیگری در برابر رفتارهای مستقل و گاه تحقیرآمیز متحدانش آسیبپذیر شود.
ضربه دوحه
حمله در دوحه، آن هم در روز روشن و در کشوری که بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در منطقه را در خود جای داده،
نشانهای آشکار از بیاعتباری ترامپ بود. در ظاهر، ترامپ مدعی شد که هدفش جلوگیری از حمله اسرائیل به حماس در خاک قطر بوده،
اما واقعیت این است که هیچکس در تلآویو به خواستههای او گوش نداد. اسرائیل راه خودش را رفت و با نقض آشکار حاکمیت
یکی از متحدان مهم آمریکا، به جهانیان نشان داد که ترامپ صرفاً یک رهبر پرادعاست، نه کسی که بتواند واقعاً تصمیمات استراتژیک را کنترل کند.
این رویداد در حقیقت نمادی بود از فروپاشی چهرهای که ترامپ سالها با تبلیغات رسانهای ساخته بود. او که خود را نماد قدرت
و شجاعت معرفی میکرد، در برابر یکی از مهمترین متحدان آمریکا، یعنی اسرائیل، عملاً تحقیر شد. اگر اسرائیل میتواند
چنین آشکار و بیپروا دستور کار خود را پیش ببرد، پس ترامپ چه جایگاهی در این میان دارد؟ پاسخ روشن است: هیچ جایگاه واقعیای.
تحقیر در برابر متحدان
اتفاق دوحه نه فقط برای ترامپ، که برای کل دستگاه سیاست خارجی آمریکا یک شکست بود. قطر کشوری استراتژیک است
که میزبانی بزرگترین پایگاه نظامی آمریکا در غرب آسیا را بر عهده دارد. حالا تصور کنید در همان خاک، متحد نزدیک آمریکا
یعنی اسرائیل بدون توجه به هشدارهای کاخ سفید وارد عمل میشود. این صحنه، برای رهبران منطقه معنایی جز این ندارد
که واشنگتن دیگر توان مهار حتی نزدیکترین دوستانش را هم ندارد.
ترامپ با ادعای بازگرداندن هیبت آمریکا وارد کاخ سفید شد، اما حاصل کار او چیزی جز افول جایگاه بینالمللی این کشور نبود.
در دوره او، متحدان آمریکا بارها بهطور آشکار سیاستهای مستقل خود را پیش بردند و نشان دادند
که دیگر از سایه واشنگتن چندان هراسی ندارند. حمله دوحه فقط نمونهای آشکارتر و رسانهایتر از همین روند بود.
نتانیاهو و اولویتهای اسرائیل
سیانان بهدرستی نوشت که این حادثه نه فقط یک توهین شخصی به ترامپ بود، بلکه نشان داد که اهداف نتانیاهو
حتی بر اولویتهای حیاتی امنیتی آمریکا هم پیشی میگیرد. این جمله بهخوبی بیانگر حقیقتی تلخ است:
ترامپ در تمام مدت نه یک رهبر قدرتمند جهانی، بلکه ابزاری در دست تلآویو بود. او بارها با تصمیمات یکجانبه به سود اسرائیل،
از انتقال سفارت آمریکا به قدس گرفته تا حمایت بیچونوچرا از سیاستهای شهرکسازی، نشان داد که
بیش از آنکه به منافع کشورش بیندیشد، به خواستههای نتانیاهو وفادار است.
اما نتیجه این وفاداری کورکورانه چه شد؟ بیاعتباری بیشتر. اسرائیل بهمحض اینکه منافعش ایجاب کرد، کوچکترین توجهی به ترامپ نکرد.
این دقیقاً همان لحظهای است که نقاب از چهره میافتد و دنیا میبیند که قدرتنماییهای ترامپ چیزی جز نمایشهای توخالی نبوده است.
پایان توهم رهبری جهانی
ترامپ دوست دارد خود را با رهبران قدرتمند تاریخ مقایسه کند، اما واقعیت این است که او نمادی از افول رهبری آمریکاست.
حادثه دوحه نشان داد که حتی متحدان نزدیک آمریکا نیز آمادهاند بدون توجه به خواست کاخ سفید مسیر خود را بروند.
این یعنی ایالات متحده نه تنها دیگر «رهبر جهان آزاد» نیست، بلکه حتی توانایی اعمال نفوذ مؤثر بر دوستان سنتیاش را نیز از دست داده است.
برای ترامپ، که همیشه به تصویرسازی رسانهای اهمیت میدهد، این شکست دوچندان تلخ است. او میخواست
در خارج از مرزها هراس بیفکند، اما حالا خودش به سوژه تمسخر بدل شده است. رسانههای بینالمللی از
«تحقیر شخصی ترامپ» سخن میگویند و این دقیقاً همان چیزی است که او بیشتر از هر چیز از آن میترسید: از دست دادن وجهه.
پیامدهای منطقهای
از نگاه کشورهای منطقه، این ماجرا یک پیام روشن داشت: آمریکا حتی در حساسترین شرایط نمیتواند مانع اقدامات اسرائیل شود.
این پیام میتواند متحدان عرب واشنگتن را بیش از پیش دچار تردید کند. آنها میبینند که حتی در خاک کشوری مانند قطر،
که چنین اهمیت استراتژیکی برای آمریکا دارد، ترامپ و دستگاه سیاست خارجیاش ناتوان از مهار تلآویو هستند.
نتیجه طبیعی چنین درکی، کاهش اعتماد به آمریکا و افزایش تمایل به روابط متوازنتر با دیگر قدرتها، بهویژه چین و روسیه، خواهد بود.
ترامپ، اسیر توهمات شخصی
یکی از مهمترین ویژگیهای ترامپ، اعتماد بیحد به تصویر ذهنی خودش بود. او گمان میکرد صرفاً با لحن تند،
توییتهای تهدیدآمیز و نمایشهای تلویزیونی میتواند دنیا را وادار به تبعیت کند. اما حادثه دوحه نشان داد که در سیاست بینالملل،
توییت و سخنرانی جایگزین نفوذ واقعی نمیشود. اسرائیل کوچکترین توجهی به نمایشهای ترامپ نکرد
و این دقیقاً همان نقطهای است که افسانه «ترامپ قدرتمند» فرو ریخت.
حمله در دوحه را باید یک نقطه عطف دانست: لحظهای که نشان داد ترامپ چیزی بیش از یک رهبر پوشالی نیست.
او در حالی میخواست تصویر خود را بهعنوان مردی هراسبرانگیز تثبیت کند که در عمل، حتی نتوانست کوچکترین نفوذی
بر نزدیکترین متحد آمریکا داشته باشد. این اتفاق نه فقط بیاعتباری شخصی او را به نمایش گذاشت،
بلکه افول جایگاه جهانی آمریکا را هم آشکارتر کرد.
ترامپ امروز بیش از هر زمان دیگری نماد ضعف است، نه قدرت. او میخواست رهبری جهانی را به نام خود ثبت کند،
اما آنچه نصیبش شد، تحقیر و بیاعتباری بود. حادثه دوحه پایان یک توهم بود: توهمی که نامش «ترامپ قدرتمند» بود.