به طور معمول، وقتی از همه چیز خسته میشویم، فقط به خاطر یک اتفاق نیست. معمولاً تأثیر تعدادی از تجربیات یا موقعیتهای مختلف است که هر کدام ما را فقط کمی خسته میکند.
بسیاری از اوقات پیش میآید که احساس میکنید از زندگی خسته شدهاید و یا دیگر توان لازم برای کارهای روزمره را ندارید؛ احساس خمودگی و نوع خفیفی از افسردگی به سراغتان میآید و شما را از زندگی و اطرافیانتان دلزده میکند.
برای رهایی از این وضعیت در ابتدا باید علل آن را شناسایی کنید؛ چه اتفاقی افتاده که این همه شور و نشاط برای زندگی و معاشرت با دیگران رنگ باخته و دیگر تلاشی برای بهبود وضعیت موجود نمیکنید. این اتفاق برای نوجوانان و جوانان بیشتر اتفاق میافتد؛ آنها در ابتدای زندگی قرار دارند، سر و گرم روزگار را نچشیده اند و نداشتن تجربه کافی آنان را در برابر حوادث زندگی شکنندهتر میکند.
علی قائمی کارشناس خانواده و مسائل نوجوان و جوان در مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم علل و منشاء خستگی و ملال از زندگی را فهرست بندی کرده و راههای مقابله با آن را ارایه کرده که به قرار زیر است:
۱. حوادث زندگی:
حوادث تلخ و پی آمدهای ناگوار زندگی، خود میتواند از علل پیدایش ملالتها باشد.
بسیاری از افراد ملولند از آن بابت که همه زندگی شان با شکست همراه بوده است. به هر جا که پا گذاشته اند نکبت و بدبختی وجود داشته است. برای آنها که ناتوانی و ضعفی دارند و ساخته و پرورده نیستند حوادث ناگوار تلخی میآفریند و زندگی را بر انسان تیره و طاقت فرسا میسازد آنچنان که آدمی قادر به کنترل خود نیست.
۲. احساس گناه:
گاهی انسان به خاطر گناهی را که مرتکب شده نافرمانی و عصیانی را که انجام داده است، عملکرد ناروا و غلطی که داشته است دچار احساس ملال است. ناراحت است که چرا خداوند را از خود ناراضی کرده و یا فلان گناه کبیرهای را در رابطه با دیگران مرتکب شده است.
۳. درد درون:
زمانی احساس ملالت ناشی از وجود دردهای جانکاه است که در درون انسان است و او نمیتواند آن را به زبان آورد. دچار غم و رنج است ولی بیان آن موجب رسوایی و عقوبت است. افکار مخرب از هر سو بر او احاطه کرده اند و فکر و ذهن او را در غل و زنجیر نهادند.
۴. عجزها:
جوان به مناسبت شور و نشاطی که دارد خواستار آن است خودی نشان دهد و مسائل دشواری را حل کند، عجز و ناتوانی او از این امر خود سبب این امر میشود. میخواهد در مسابقات شرکت کند ولی ترس از آن دارد که چیزی نصیبش نشود، میخواهد برنامهای را تمام کند ولی در موقعیتی است که قادر به آن نیست.
۵. نومید و محرومیت:
آنها که در موقعیت ناامید کنندهای هستند و راه پیشرفت را برخود مسدود میبینند، آنها که در فکر حل مسائل لاینحلی هستند و این امر زجرشان میدهد دچار ملالتند، حال اگر در این حالت برای شان محرومیتی پدید آید ملالت شان افزونتر خواهد شد.
۶. تخیلات ناروا:
نوجوانان و جوانان خواب و خیال آشفتهای دارند، تصویر دیگری از دنیا را در ذهن خود مجسم کرده اند و به هنگامی که امری خلاف آن را میبینند ملول میشوند. یا میدانیم که مفهوم مرگ و فنا تمام افکار و عقاید آنان را تحت الشعاع قرار میدهد. دل به ملالت میدهند که با این حساب کار و تلاشم را چه فایدهای است.
۷. کمبود عاطفی:
نوجوان و جوانی که به پدر و مادر و یا مربی و یا هر کسی دیگر دلبسته است و انتظار لطف دارد به هنگامی که با بی توجهیهای آنها مواجه میشود از خود بی خود گشته و دل به ملالت میدهد. هم چنین احساس این امر که اطرافیان او افرادی خشن و بی محبت هستند برای او زجر دهنده است.
۸. پر توقعی:
گاهی علت ملالت پرتوقعی است. جهان بینی آنها بگونهای است که انتظار دارند همگان سر به اطاعت او بسپارند و زندگی را بر وفق مراد او بسازند. دیدن وضع خلاف و حتی بی توجهی به شخصیت او سب افزایش ملال و کدورت است.
۹. خود کم بینی:
گاهی نوجوان و جوان در موقعیتی است که نمیتواند ابراز وجود کند. در هر طریقی که بخواهد قدم بردارد راه آن را بر خود بسته میبیند. در موقعیتی است که راه پیش و پس ندارد. از هر سو احساس محرومیت میکند، گمان دارد دیگران او را به حساب نمیآورند و جز نکبت آفرینی کاری ندارند و این امر خود سبب ملال آن هاست.
۱۰. ضعف مذهب:
ضعف زمینه مذهبی و عدم اتکال به خدا و سرسپردگی به او نیز عدم توکل به او و خوشبینی به عنایتش بدان صورت که احساس کند که همه امورش به سوی او بر میگردد خود در این امر مؤثر است. ضعف مذهبی خود سبب ضعف بنیه روحی است و انسان بر اثر آن نمیتواند خود را در این جهان وجود سرپا نگه دارد.
راه درمان خسته شدن از زندگی چیست؟
در طریق نجات نوجوانان و جوانان از بیماریهای ملالت میتوان از راه و روشهای گوناگونی استفاده کرد که مهمترین آنها به قرار زیر است:
۱. معاشرت نیکو:
انسان ملول را نباید به خود واگذار کرد بدان امید که خود بخود به حال میآید. ملال بیش از آن که یک درد فردی باشد یک رنج اجتماعی است. باید از طریق اجتماع درمان شود و از راههای آن، معاشرت و بیرون کشیدن او از تنهائی و انزواست. باب معاشرت را باید به روی او گشود و دوستان و معاشران جدیدی را باید در سر راه او قرار داد.
۲. القائات:
تذکرات و القاء به او که حال خود را باید عوض کند دید و جهان بینی خود را باید تغییر دهد، در اصلاح او موثر است. باید به او القاء کرد که ضروری است امروزه روش و طرز سلوک خود را تغییر دهد و خوشبختی خود را تأمین کند و در راه این القاء باید وقت صرف کرد و ساعاتی از عمر را بدان اختصاص داد.
۳. ایجاد زمینه برای موفقیت:
از طرق مهم و سازنده ایجاد زمینه برای موفقیت است و باید کاری کرد که او در جریان امور باشد. باید میدان برای او فراهم دید تا در آن خود را نشان دهد. در مسابقهای آسان شرکت کند تا در آن موفقیت به دست آورد و مزه پیروزی را بچشد؛ و بدیهی است که در برابر هر پیروزی به تحسین و تشویق او خواهیم پرداخت.
۴. ابراز مهر:
دلجویی از او، محبت به او بگونهای که بتواند حرف خود را بزند، مطلب خود را با ما در میان نهد، نظریات خود را در آنجا بازگو کند خود در این امر موثر است. فرد ملول باید احساس کند کسی هست که او را دوست دارد و برای او در نزد خود جائی در نظر گرفته است.
۵. تغییر محیط:
از طرق درمان، ایجاد تغییر محیط است. محیط کار و زندگی فردی این چنین را به خصوص اگر در مراحل حادی از نظر ملالت باشد عوض میکنند. او را به جائی دیگر کوچ میدهند و از این راه احساس خستگی او را از او میزدایند و او را به زندگی دلگرم میسازند.
۶. ایجاد تنوع در زندگی:
از دیگر راهها ایجاد تنوع در زندگی است. تنوع، خستگی و ملالت را از بین میبرد و بر نیروی فرد و نشاط باطنی او میافزاید. بسیاری از ملالتها بدان خاطر است که فرد زندگی را نوعی تکرار مکررات میداند. هر روز همان برنامه و همان کار و این امر برای افراد که تیزهوش ولی راکدند وجود دارد.
۷. بازی و گردش:
از راههای مهم و موثر این است که پدر و مادر و یا مربیان و معاشران ذوق به گردش و تفریح را در او بر انگیزانند، او را با خود به گردشگاهی ببرند، پیک نیکی ترتیب دهند، ساعاتی او را گرم بازی و تفریح سازند. بگذارند که او هم در میان جمع ساعاتی را بجهد، بگوید، بخندد تا بالاخره هوای آن از سرش بیفتد.
۸. کار و اشتغال:
یک کار سازنده و مثبت و اشتغالی مفید، خود سبب رفع ملامت است و نگرانیها را از بین میبرد. باید برای او کاری معین کرد، مثلا برای خود نجاری کند، چیزی ببافد، به کاری سرگرم شود تا دردهای متعدد خود را فراموش کند و احساس سرور و خرسندی کند و وارد حیات جمع شود.
۹. تقویت مذهبی:
آموزش و مذهب و انتقال تعالیم مذهبی و آگاه کردن او از اسرار زندگی خود در این امر مؤثر است معنویت و رابطه با خدا برای انسان یک سنگر است و زمینه را برای آرامش و تکامل افراد فراهم میسازد، درماندگی و کوته اندیشیها را از بین میبرد.
۱۰. واداشتن به تلقین:
اگر جوان فرصتی پیدا کند و حاضر شود با خود بنشیند و کلاه خود را قاضی کند، به تفکر درباره امور و تدبر در آن بپردازد بسیاری از حقایق برای او آشکار خواهد شد. در سایه آن، خواهد توانست به تلقین خویش بپردازد و روحیه خود را بسازد و تقویت کند آن چنان که برخود مسلط باشد و درد و مشکلش را دریابد و درمان کند.
منبع: ایرنا