دوشنبه, ۵ آذر , ۱۴۰۳ |  
RSS   email   instagram   telegram

آنچه در عاشورا بر حسین (ع) و یارانش گذشت، روایتی است که تاریخ هیچ‌گاه آن را فراموش نخواهد کرد.

هرکس با هر وسیله‌ای که در اختیار داشت به ایشان ضربه می‌زد، ولی هر کس به قصد کشتن نزدیک آن بزرگوار می‌شد، لرزه بر اندامش می‌افتاد و به عقب برمی‌گشت.

در این حال سنان‌بن‌انس حمله‌ای کرد و نیزه‌اش را در قلب امام حسین (ع) فرو برد. وقتی شمربن‌ذی‌الجوشن روی سینه مبارک ایشان نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت، وقتی می‌خواست امام را به قتل برساند، آن حضرت لبخندی زد و فرمود: آیا مرا می‌کشی در حالی که می‌دانی من کیستم؟ شمر گفت: آری، تو را خوب می‌شناسم، تو را می‌کشم و باکی ندارم! پس با دوازده ضربه، سر مبارک امام (ع) را از بدن جدا ساخت.

آنچه در عصر عاشورا گذشت (آمدن ذوالجناح به خیمه‌ها)

ذوالجناح اسب آن حضرت، چون امام را شهید دید، در حالی که یال و کاکلش به خون آن حضرت آغشته بود، روان به سوی سراپرده حرم شد. افراد عمربن‌سعد خواستند که او را بگیرند، اما آن اسب با وفا چندی از آن‌ها را زخمی کرد و به سوی سرای حرم رفت، چون نزدیک خیمه زنان رسید شیهه‌های بلندی می‌کشید. اهل حرم با صدای ذوالجناح بیرون آمدند، اما وقتی ذوالجناح را بدون سوار دیدند، ناله‌های واحسینا به آسمان بلند شد.

غارت سلاح و لباس‌های امام (ع)

پس از آن که سپاه کوفه از کشتن امام حسین (ع) و یارانش فارغ شدند، دست به غارت، یغماگری، تاراج و چپاولگری لباس‌ها و اشیای همراه امام زدند و هر کدام چیزی بر خود برداشتند، از جمله پیراهن، عمامه، کفش، شمشیر، انگشتر، زره که (بترا) نام داشت همه را به غارت بردند و پیکرش را برهنه بر زمین کربلا رها کردند.

حمله به خیمه‌ها

از آن طرف آن لشکر شیطان و ناجوانمرد با بی‌حیایی تمام بر خیام حرم حمله کردند، ولی مادامی که اهل‌بیت (ع) در خیمه‌ها بودند کسی را جرأت آن نبود که داخل خیمه‌ها شود و چیزی بردارد. پس در حالی که اهل‌بیت (ع) در خیمه‌ها بودند، خیمه‌ها را آتش زدند که همین امر سبب شد زنان و بچه‌ها با پای برهنه، گریان و شیون‌کنان و هراسان پای به فرار گذاشته و از هر سوی می‌دویدند. آن لشکر هم دست به غارت حرم زدند و زنان و بچه‌ها را به ضرب تازیانه می‌زدند و زیورآلات و روپوش آن‌ها را به غارت بردند.

بدن امام پایمال اسب ستوران

عمربن‌سعد لعین در میان اصحاب و یاران بی‌دین خود ندا در داد: کیست که اجابت کند دعوت امیر خود ابن‌زیاد را درباره حسین و به جا آورد و بر بدن او بتازد. پس ۱۰ نفر به نام‌های اسحاق‌بن‌حویه، اخنس‌بن‌مرتد، حکیم بنـطفیل‌سنبسی، عمروبن‌صبیح صیداوی، رجاء‌بن‌منقذ عبدی، سالم‌بن‌حثیمه جعفی، واحظ‌بنناعم، صالح‌بن‌وهب جعفی، هانی‌بن‌شبث حضرمی، اسیربنـمالک هالک، لعنهم الله اجمعین اجابت آن لعین کردند و سینه و پشت فرزند رسول را با سم اسب‌های خود پایمال کردند و درهم شکسته و خرد کردند.

حضرت زینب (س) و سکینه بر پیکر امام حسین (ع)

حضرت زینب (س) زنان و بچه‌ها را جمع کردند، در حالی که هراسان و گریان بودند به دنبال شهدای خود بر بلندی که مشرف به آن منطقه بود، بالا رفتند. پس امام را به گودی قتل‌گاه یافتند. سکینه دوان‌دوان به طرف پیکر پدر دوید و جسم بی‌جان پدر را به سینه چسباند و بانگ واویلا برداشت و از حال رفت. حضرت زینب (س) نیز دستانش را بر سر گرفت و گفت:‌ای خواجه کائنات، این حسین است که به خون خود آغشته و اعضایش قطعه‌قطعه شده است و این‌ها دختران تو هستند که اسیر شده‌اند. از این ظلم و ستم بر خداوند و به خدمت محمد مصطفی و علی مرتضی و فاطمه زهرا و برادرم حسن و حمزه سیدالشهدا شکایت می‌برم.

بردن سر امام به طرف کوفه

پس از شهادت امام حسین (ع) و یارانش، عمربنسعد لعین دستور داد سر‌های شهدا را از بدن جدا کردند. آنگاه سر‌ها را بین قبیله‌هایی که در رکابش می‌جنگیدند تقسیم کردند تا نزد پسر زیاد ببرند و از این طریق به او تقرب جویند. پس در همان روز سر امام حسین (ع) را به خولی‌بن‌یزید داد و در همان روز او را به طرف عبیدالله‌بن‌زیاد لعنه‌الله روانه کرد. خولی سر مبارک را برداشت و به تعجیل به طرف کوفه حرکت کرد. وقتی رسید شب بود به طرف دارالاماره روانه شد، در قصر را بسته یافت. پس به خانه خود رفت و سر مبارک را در زیر تشتی نهاد و بامداد سر را برای عبیدالله برد و داستان عاشورا از همان روز تا ابد در قلب تاریخ ثبت شد.

پایان کلام اینکه گذار از واقعیت عاشورا برای رسیدن به حقیقت عاشورا است. هدف معمار عاشورا، حضرت حسین‌بن‌علی علیه‌السلام، این است که انسان را با عبور دادن از واقعیت عاشورا به حقیقت عاشورا برساند. عاشورا درسی است برای رسیدن به حقیقت حتی اگر پای جان و خانواده در میان باشد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

شاید برای شما جالب باشد